آمریکا هم احمدی نژاد را رئیس جمهور آینده ایران می داند

اوباما در حالی بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا تکیه زد، که آمریکا درگیرترین کشور جهان در سطح بین المللی و منفورترین کشور جهان در بین مردم خاورمیانه بود. همچنین کاهش سطح محبوبیت ایالات متحده در همه جای جهان اعم از آمریکای لاتین، آسیا و حتی اروپا به وضوح از افکارسنجی های انجام شده آشکار می گردید.

کاملا آشکار بود که نظام سیاسی آمریکا ناگزیر از اتخاذ سیاست تغییر در روابط خارجی خود در همه جای جهان خواهد شد، زیرا اگر این تغییر صورت نمی گرفت، دنیا با تغییرات انجام شده پذیرای آمریکای دوران بوش نبود.

توجه به این نکته لازم است که انتخاب و اجرای سیاست تغییر نه به معنای تغییر در بهبود روابط بین الملل بلکه برای حفظ ایالات متحده به عنوان هژمون روابط بین الملل در نظر گرفته شد و هدف از این سیاست حفظ شرایط موجود برای آمریکا در عرصه بین الملل بوده است.

البته دیگر آمریکا، در دنیای امروز قدرتی امپریالیست نیست و مجبور به حفظ شرایط موجود می باشد. ذوق زدگی عده ای در ایران از انتخاب اوباما که گویی ایالات متحده ی دوران بوش و ایالات متحده دوران اوباما دو کشور متفاوت با اهداف و استراتژی های متفاوت است. ضمن کوته فکرانه بودن امری مبتنی بر احساسات بود و تا آنجا این احساسات پیش رفت که عده ای در ایران از اوبامای ایران برای انتخابات خرداد 88 سخن گفته و ...

اما نظام اسلامی که طی سالهای اخیر همواره در سیاست کلان خارجی از پویایی پایدار و یک نوع رفتار ارزش مدار مبتنی بر حکمت برخوردار بوده است، نشان داد که بدون اینکه به پیشواز یا رد کامل تحولات ایالات متحده اقدام نماید، در انتظار چرخش های عملی و نه تنها شعاری مانده است.

بیانات مقام معظم رهبری در اول فروردین 1388 مبنی بر اینکه:

- چه چیزی تغییر کرده است؟

- تغییر باید در عرصه هدف باشد نه تاکتیک و در غیر این صورت خدعه است.

- و از همه مهمتر اینکه : ملت ایران دارای منطقی است و در زمینه مسائل مهم خودمان احساساتی نیستیم و از روی احساسات تصمیم نمی گیریم، ما از روی محاسبه تصمیم می گیریم به وضوح نشان دهنده این رفتار حکومت مدار است.

از سوی دیگر رویکرد غالب در ایالات متحده وارد کردن ایران در مسائل خاورمیانه بخصوص عراق و افغانستان قرار گرفت.

در این میان این نکته قابل تامل است که چگونه تقابل و تهدید به درخواست برای همکاری از سوی ایالات متحده تبدیل گردیده است. بی تردید پایداری ملت ایران و مقاومت دولت احمدی نژاد و اتخاذ دیپلماسی تهاجمی و پرسشگر در این دوران از یک سو و شرایط منطقه نظیر درگیری آمریکا در باتلاق عراق، جنگ های لبنان و غزه و شکست اسرائیل در هر دو جنگ و... از سوی دیگر آمریکا را مجبور به تغییر در برابر ایران کرده است، که حتی این تغییر در اواخر دوران بوش قابل پیگیری می باشد. 

اما در آمریکا دو نگاه به این مسئله وجود داشت. اول صبر تا انتخابات ریاست جمهوری ایران و اینکه چه کسی از صندوق های ایران به کرسی ریاست جمهوری خواهد نشست. دوم آنکه ممکن است تا خرداد 88 زمان از دست برود، پس هرچه زودتر باید به ایران نزدیک شد.

این روزها زمزمه سفر ولی نصر، مشاور کاخ سفید در امور خاورمیانه به ایران نشان دهنده سه مسأله مهم زیر است:

1- تعادل استراتژیک ایران و آمریکا در منطقه حساس و حیاتی خاورمیانه و مخصوصا عراق و نیاز حیاتی به کمک ایران، زیرا تا آمریکا نیاز مند کشوری نباشد به سراغ او نخواهد رفت.

2- آمریکا به این جمع بندی رسیده است که تغییر
دولت ها در ایران چندان بر سیاست خارجی ایران موثر نبوده و نمی باشد. بنا بر این انتظار برای تغییر ریاست جمهوری ایران به نفع آمریکا نخواهد بود.

3- اما اینکه چرا آمریکا علی رغم اینکه تغییر دولت ها در ایران چندان بر سیاست خارجی موثر نبوده با این حال آمریکا ضمن جمع بندی های خود که از طرق مختلف صورت گرفته به این نتیجه رسیده که ریاست جمهوری ایران طی یک دوره چهار ساله دیگر در اختیار محمود احمدی نژاد خواهد بود و برای عدم اتلاف زمان و از دست رفتن فرصت باید با تیم او وارد مذاکره شد.

پس می بینیم که آمریکا هم احمدی نژاد را رییس جمهور آینده ایران می داند...

ضرورت تغییر نسل در مدیریت کلان کشور

در تقسیم بندی نسلی از جوانان زیر سی سال (حتی تا سی و پنج سال) از نسل سوم انقلاب یاد می شود. ضرورت تغییر در امر مدیریت کشور از نگاه نسلی مطلب جدیدی نیست، شاید بارز ترین بیان این تغییر نسل در انتخابات خرداد 76 بر زبان آقای خاتمی جاری شد، به نحوی که در صدر شعارهای اصلی ایشان جوان گرایی قرار گرفت. در کنار این شعار بحث شایسته سالاری نیز مطرح می شد که جوان گرایی به نحوی با بی تفاوتی در دوران ریاست جمهوری ایشان مواجه گردید که این شائبه به یقین بدل گشت که آن همه شعار جوانان برای کسب آرای این قشر بوده و بس. در مورد دوم نیز شعار شایسته سالاری در پیچ و خم بازی های حزبی (Party Politics) به فراموشی سپرده شد.

تغییر نسلی در ساختار درونی انتخابات ریاست جمهوری گذشته عملا تغییر نسل از عرصه نسل اول به نسل دوم انقلاب در مبارزات دور دوم ریاست جمهوری نمود یافت. آقای هاشمی رفسنجانی که از پیش کسوتان انقلاب بودند در دور دوم انتخابات با آقای احمدی نژاد رقابت داشتند که آقای احمدی نژاد از نسل دوم انقلاب و پرورش یافتگان انقلاب بودند. نکته قابل تامل، کمک بی شائبه نسل اول به نسل دوم است. به نحوی که نسل دوم از دستگیری و هدایت نسل اول انقلاب بهره های فراوانی برده است و به موقع توسط نسل اول وارد فضای سیاسی و مدیریتی کشور گردید.
اکنون شاید بهترین پیشنهاد برای نسل اول حضور در مراکز پژوهشی و تحقیقات راهبردی و در اختیار قرار دادن تجربیاتشان به نسل های بعدی است. آقایان کروبی و میر حسین موسوی نیز علی رغم مورد احترام بودن در بسیاری از جنبه های شخصی ، متعلق به نسل اول انقلاب می باشند و حضور دوباره ایشان در عرصه مدیریت کلان کشور، بی تردید بیانگر عدم جابجایی نسلی در اردوگاه جناح های متبوع شان می باشد.
ضرورتی که با وجود شعارهای جوان گرایی چند سال اخیر از سوی این اردوگاه همواره نوعی عقب گرد را در جهت گیری های انتخاباتی، مدیریتی و حتی درون حزبی مشاهده می کنیم که با وجود تشکیلات عریض و طویل سازمان جوانان در احزاب متعدد این اردوگاه اصولا سخنرانان اصلی و فرعی مراسم شاخه جوانان همان افراد نسل اول اند، حتی تصمیم سازان و تصمیم گیرندگان نهایی اجلاس های متعددشان همان نسل اولی هایی هستند که عملا فرصت را از جوانان بازگرفته و رفتاری قیم مآبانه با آنها دارند. 

انتخاب آقای احمدی نژاد در تیر 1383 ، که متولد 1335 و از نسل دوم انقلاب محسوب می شوند نشان داد که این تغییر نسل امری اجتناب ناپذیر در مدیریت کلان کشور می باشد، شایان ذکر است که گرایش شخصی احمدی نژاد ابتدا در شهرداری تهران با تشکیل گروه مشاوران جوان و تسری آن در زمان ریاست جمهوری به حوزه های وزارتی، استانداری ها و فرمانداری ها از اقدامات مثبت در جهت تغییر نسل و ایجاد پویایی و شکوفایی جوانان به صورت عملی بوده است. صرفنظر از این دوره یعنی انتخابات دهم ریاست جمهوری که پیش بینی می شود در صورت انتخاب دوباره آقای احمدی نژاد شاید برای همیشه شاهد پایان حضور نسل اول در عرصه کلان مدیریت کشور باشیم. اگر این روند ادامه داشته باشد، رییس جمهور آینده ایران در انتخابات یازدهم و دوازدهم ریاست جمهوری از متولدین دهه 40 و به تناسب در دوره سیزدهم و چهاردهم از متولدین دهه 50 باشد و ...

... به همین ترتیب حدود 20 سال آینده از هم اکنون متولدین دهه 60 خود را آماده انتخابات ریاست جمهوری نمایند.