ديپلماسي پاسخگويي، ديپلماسي پرسشگري
اين مقاله تنها در پي پاسخ به اين دو پرسش اساسي است كه جهت‌گيري در دوره‌های گذشته و حال معطوف به كدام سمت بوده است و حل مسايل ايران در عرصه‌ي بين‌الملل از كدام طريق قابل دستيابي مي‌نمايد.
البته نبايد از نظر دور داشت كه اكنون توانايي ما براي تحليل دوران 8 ساله‌ي اصلاحات به مراتب بيش از مدت 3 سال و چند ماهه‌ي دولت دكتر محمود احمدي‌نژاد است به خصوص كه نتايج اتخاذ تصميماتي نظير تعليق در غني سازي و يا گفتمان همراه با امتياز دهي را در آن زمان، امروز مشاهده مي‌كنيم. هرگز فراموش نمي‌كنم حضور 3 وزير امورخارجه‌ي آلمان، فرانسه و بريتانيا را در تهران وتوافق بر سر موضوعي كه حق ملت ايران را براي مدتي نامحدود به اغما فرو مي‌بُرد. يعني تعليق غني سازي تا ايجاد فضاي اعتماد توسط ايران(1) درست بعداز گذشت 4 سال از سفرهاي آقاي خاتمي به اروپا،(2) بي‌شك متن بيانيه‌ي سعدآباد(3) كه تعليق غني سازي در آن آمده بود ولي زمان پايان آن مشخص نگرديده بود مشخصاً از همان روز مبنايي براي گسيل پرونده‌ي اتمي ايران به شوراي امنيت شد و نتيجه‌ي ديپلماسي از پيش باخته را به ما نشان داد. زيرا همان روز يوشکا فيشر (وزير وقت امور خارجه آلمان) در بيان اهداف صداقت بيشتري از خود نشان داد و از مقاصد بعدي با بيان اين جمله كه: «اميدواريم هيأت اروپايي با دست پر تهران را ترك كند»(4) برما آشكار ساخت كه در آينده با چه وضعي روبه‌رو خواهيم شد.
بايد پذيرفت كه با آمدن دكتر احمدي‌نژاد آبشار هسته‌ايي ايران از زنجيرهايي كه خودمان به پاي خودمان بسته بوديم رها شد و نه تنها در بحث هسته‌اي بلكه با مطرح شدن پرسش‌هاي ايشان درباره‌ي هولوكاست كه هرگز جوابي از پهنه‌ي غرب به آن داده نشد، توپ از زمين ايران براي پاسخ‌گويي و اعتمادسازي به نگراني‌هاي لوكس غربي از آنچه تهديدات ايران خوانده مي‌شد به زميني رفت كه اولاً درماندگي غرب را از پاسخ به يك سوال ساده نشان داد سؤالي كه نه تنها به موضوع هولوكاست نمي‌پرداخت بلكه به نتايج آن كه واقعيتي ملموس در سرزمين‌هاي فلسطيني و جنايات رژيم صهيونيستي است معطوف كرد. و ثانياً تا آنجا پيش رفت كه نشان داد غرب امروز بر باورهايي بنا شده كه از بي‌پايگي؛ توانايي پاسخ‌گويي به اندك پرسشهاي ناشي از نگاهي متفاوت به عرصه‌ي روابط بين‌الملل را ندارد.
سوئيچ رسانه‌ايي غرب بر موضوع مطرح شده از جانب دكتر احمدي‌نژاد بيانگر اين واقعيت است كه ترس از پاسخگويي منجر به چنين غوغا سالاري گرديده است گرچه ممكن است تصور شود كه از آن به عنوان فرصتي براي ترسيم چهره‌ايي هولناك از ايران استفاده شده است.
حضور خاتمي در اروپا، با آن نحوه‌ي حضور در حقيقت قبول ورود به دايره‌ي بازي‌هاي ديپلماتيك و پذيرش سلطه بود زيرا در عرف ديپلماتيك از پله‌هاي كاخ رياست جمهوري بالا رفتن همين معني را مي‌دهد. امروز مقايسه‌ي نامه‌ي دولت اصلاحات هنگام جنگ عراق و نامه شجاعانه دكتر احمدي نژاد به جرج بوش در سال 2004(5) چندان مشكل نيست سوال اين است كه آيا مگر مردم ايران عوض شده‌اند كه آنچنان نامه‌اي به نامه‌ايي شجاعانه تغيير لحن مي‌دهد بديهي است خير، بلكه به فرمايش رهبر فرزانه‌ي انقلاب:«موضع جمهوري اسلامي ايران در عرصه‌ي سياست خارجي، از ابتدا، موضع تهاجمي بوده است و تبديل اين سياست به موضع تدافعي خطاست و متأسفانه اين خطا گاه اتفاق افتاده است»(6) بي‌شك «با روي كار آمدن دولت نهم، انقلاب در مسير واقعي خود قرار گرفت.» (7) در باور هر ايراني انقلابي اين واقعيت نهادينه است كه مسير اصلي انقلاب چيزي جز بر هم زدن رابطه‌هاي موجود در روابط بين‌الملل و عدم پذيرش نظام موجود نيست البته با اتكا به اين واقعيت كه اگر عامل قدرت، تعيين كننده‌ي عرصه‌ي روابط بين الملل است، چنانكه رئاليستها مي‌گويند، از ديدگاه ملت و دولت انقلابي ايران قدرت از آن خدا است نه در دست قدرتهاي شيطاني و شيطان بزرگ آمريكا.
البته بايد توجه داشت اين تفكر نافي رابطه با هيچ كشوري نيست، زيرا مفهوم رابطه يك چيز است و مفهوم پذيرش وضع موجود و تن دادن به تحت سلطه بودن به نام ديپلماسي چيز ديگري است.
تلقي از ديپلماسي به عنوان امتياز دهي صرف در برابر پاداش‌هاي واهي تاكتيكي غلط بود كه نتايج آنرا ديديم اما بايد توجه داشت كه عمق راهبرد ايران در سوال و طلبكاري از دنياي به اصطلاح مدرن غرب درباره‌ي مسائلي چون سياستهاي استكباري، مسئله زن، ايجاد جنگهاي داخلي، توليد سلاح و اشاعه‌ي سلاحهاي كشتار جمعي و در زمينه‌ي گسترش فرهنگ لا ابالي گري و اشاعه شهوت جنسي(8) نهفته است.
هنري كسينجر در سال 1969 به رئيس جمهور آمريكا نيكسون نوشت كه خروج دسته‌ايي كوچك از نيروهاي آمريكايي از ويتنام مثل مزه‌ي بادام زميني در دهان آمريكايي‌ها است و تقاضا براي بيش‌تر شدن را در پي دارد،(9) بايد بدانيم براي ما نيز در هر زمان اولين امتياز به غرب، امتياز دهي‌هاي پي‌درپي را بر كشور تحميل خواهد نمود. تعليق غني‌سازي، عقب نشيني از مواضع اصولي نظام مخصوصاً درباره‌ي حزب‌ا... لبنان و حماس در فلسطين و حقوق بشر با تلقي غربي كه ابزاري براي فشار بر ملتهاست همه و همه حكايت همان بادام زميني است كه وقتي مزه‌اش را حس كردند تقاضا براي آن بيشتر مي‌شود پس احمدي نژاد در حقيقت با پافشاري بر مواضع اصولي نظام يك رژيم جديد را بر غرب در زياده خواهي‌هايش تحميل كرد. كه نتايج آن در آينده‌ايي نه چندان دور به ثمر خواهد نشست.


(1) روزنامه همشهري 30/7/82، دبير شوراي عالي امنيت ملّي ]دكتر حسن روحاني[: جمهوري اسلامي براي بدست آوردن فضاي جديد اعتماد و نيز توسعه‌ي روابط با كشور‌هاي صنعتي و جامعه اروپا، فعاليت‌هاي غني سازي خود را به صورت موقت به حال تعليق در‌مي‌آورد.
(2) سال 78، سفر آقاي خاتمي به فرانسه و 
(3) 30/7/82، دولت ايران... تصميم گرفته است كه همه‌ي فعاليت‌هاي غني سازي اورانيوم و باز فراوري را به صورتي كه آژانس تعريف مي‌نمايد. تعليق نمايد.
(4) روزنامه همشهري 30/7/82
(5) اشاره به نامه‌ايي كه از طرف دولت اصلاحات! براي ايالات متحده در جنگ عراق ارسال گرديد و مضمون آن در سايتهاي گوناگون منتشر شده است.
(6) خبرگزاري فارس 9/4/86، ديدار رهبر معظم انقلاب با كارگزاران سراسر كشور.
(7) صبح صادق، شماره 254، ص 3
(8) خبرگزاري فارس 9/4/86، ديدار رهبر معظم انقلاب با كارگزاران سراسر كشور.
(9) روزنامه ايران، 20/2/86، شماره 3634، ص 7